اصول گزارش ‏نويسى در مطبوعات - گزارش تحقيقى (اجتماعى) (3)

اصول گزارش ‏نویسى در مطبوعات – گزارش تحقیقى (اجتماعى) (۳)

در بخش های نخستین این نوشتار درخصوص مسئولیت های خبرنگاری، خبر نویسی و روزنامه نگاری همچنین نقش گزارش در ارائه و پردازش اخبار توسعه و رسالت گزارش نویسان در این مورد، گزارش و طرح نیازهاى اجتماعى و انواع گزارش، مطالبی بیان شد. در این بخش موضوع گزارش تحقیقی و اجتماعی و مسائل مربوط به آن ها مورد بررسی قرار می گیرد.

گزارش تحقیقى که در این مقاله اصطلاحاً آن را گزارش اجتماعى هم مى‏ نامیم از مؤثرترین و کارآمدترین انواع گزارش و در عین‏ حال از دشوارترین و هنرمندانه‏ ترین آنهاست. چه، در این نوع گزارش باید ترکیبى از هوش و استعداد، آگاهى و اطلاعات، یافته‏ هاى تحقیقى، واقعیت هاى گاه تلخ و نیشدار، بیان هنرمندانه و جذاب، ذهن نقاد و روشن‏ بین همراه با توصیف و فضاسازى، تشریح و تجسم، نثر زیبا، ساده، جذاب و روان، وحدت و انسجام میان موضوعات فرعى مطرح در گزارش، قدرت تجزیه و تحلیل و جمع‏ بندى و تلفیق، استفاده به‏ جا و مناسب از کلیه عناصر دخیل در گزارش عارى از تعصب ها و حب‏ و بغض هاى بیجا به‏ کار گرفته شود تا بتواند یک معضل، مسأله یا واقعیت اجتماعى را جراحى کند، انگشت انتقاد دلسوزانه و خیرخواهانه بر آن بگذارد، درد را بشناسد و بشناساند، اذهان را نسبت به آن حساس و فعال کند و راه درمان و چاره را نشان دهد که اگر چنین شد هم مطبوعات چهره مردمی ‏ترى به خود مى‏ گیرند، هم اعتماد و در نهایت آرامش و اطمینان مردم جلب مى ‏شود و هم کارگزاران از واقعیات پیرامون خود اطلاع مى ‏یابند، اولویت ها و نیازها را مى‏ شناسند و در صورتى که توانایى و حُسن‏ نیت داشته باشند به چاره‏ جویى برمى‏ خیزند، و در غیر این صورت عرصه را بر خود تنگ مى‏ بینند و در نتیجه پیوسته نوعى سازوکار و خوداصلاحى را در جامعه پیشه خود قرار مى‏ دهند.

 

خاستگاه گزارش هاى اجتماعى، جامعه و مسائل مردم است. ابتکار عمل براى انتخاب موضوع و تعیین اولویت ها با توجه به شناخت و اِشرافى که مطبوعات و روزنامه ‏نگاران باتجربه به مسائل اجتماعى و نیازهاى عمومى دارند، در دست آنان است و نیازى به بهانه خبرى یا وقوع حتمى رویدادى براى طرح ندارد، گرچه در بسیارى مواقع یافتن زمینه یا بهانه خبرى مى ‏تواند گزارش را روزآمدتر و تازه ‏تر کند امّا مسائل عمده اجتماعى در هر برهه‏ اى از زمان اولویت هاى خود را به رخ مى‏ کشند و اگر روزنامه‏ نگار حضور واقعى در بطن و متن جامعه خود داشته باشد به خوبى مى‏ تواند این اولویت ها را شناسایى کند و در قالب گزارش هاى اجتماعى به آنها بپردازد.

 

گزارش هاى اجتماعى از وجهه تحقیقى بسیار عمیق‏ ترى نسبت به گزارش هاى خبرى و سایر انواع گزارش ها برخوردارند، آمار و ارقام پرورده‏ شده و قابل نتیجه‏ گیرى، اطلاعات حاصل از تحقیقات وسیع و پیچیده گزارشگر، بیان و افشاى حقایقى تازه که دسترسى به آنها نیاز به تلاش و تکاپوى بسیار دارد، عینیت و بى‏ طرفى، عدم اعمال گرایش ها و سلیقه‏ هاى شخصى و برخوردار بودن نسبى از ویژگی هاى کار تحقیقاتى از اجزاى لاینفک چنین گزارش هایى هستند.

 

در گزارش هاى تحقیقى (اجتماعى)، صحت امر تحقیق، پیگیرى و سماجت گزارشگر، و وجود روحیه کنجکاوى و علاقه به تحقیق و خستگى‏ ناپذیرى او در استنتاج آمارى و توانایى تفسیر و تحلیل آمارهاى جمع‏ آورى‏ شده و ارائه آنها به‏ صورت کاربردى و ملموس (براى خواننده) اهمیت بسیارى دارد. بنابراین قدرت فهم و درک آمارى و استفاده هنرمندانه و معقول از آمار و ارقام در این گزارش ها از ضرورت هاى انکارناپذیر است.

 

نتایج تحقیق در این گزارش ها باید تا حد امکان دقیق، عینى و قابل اطمینان باشد به‏ طورى که مخاطب بتواند تا آنجا به واقعیت هاى ارائ ه‏شده در گزارش اعتماد کند که آنها را ضمیمه تجربه‏ ها و یافته‏ هاى پیشین خود نماید. یعنى که نتایج تحقیق را آن چنان تلقى کند که انگار خود دست به بررسى، مشاهده و تجربه زده و آن نتایج را کسب کرده است. گرچه این گزارش ها به تمامى از اصول تحقیقات علمى تبعیت نمى‏ کنند امّا باید کاملاً عینى، واقع‏ بینانه و محققانه تهیه شوند و به همین دلیل بسیارى از اوقات، وقت و زمان زیاد صرف تهیه آنها مى‏ شود، امّا یکى از اصلى‏ ترین نیازهاى اجتماعى در مطبوعات جهان سوم و از جمله کشور ماست. بررسى و تحقیق درباره فسادها و سوءاستفاده ‏هاى مالى در نظام دیوان سالارى، طرح مسائل و مشکلات اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى و ارائه راه‏ حل براى آنها از جمله موارد کاربرد این گزارش ها است.

 

فرض کنیم که مسأله رشوه‏ خوارى در جامعه و در سطوح مختلف ادارى، بیداد مى‏ کند، مردم براى انجام کوچک ترین کار روزمره‏ شان ناگزیر از پرداخت رشوه هستند و بدون آن کارشان معطل و متوقف مى‏ ماند، دلشان پر از درد است و نمى‏ دانند این درد را به کجا ببرند، البته سازمان هایى هستند که مسؤول رسیدگى به این‏ گونه تخلفاتند امّا این سازمان ها هم از یک طرف ممکن است، خود اسیر قیدوبندهاى مختلف باشند و از سوى دیگر تا احساس نکنند که چشم ها و ذهن هایى نگران و مراقب عملکردشانند و حساسیت هاى اجتماعى نسبت به کارشان بالا گرفته است، شاید چندان احساس وظیفه و مسؤولیت نکنند. این مسأله وقتى در قالب چند شماره گزارش تحقیقى عنوان مى ‏شود، هم فضاى اخلاقى و حقوقى رشوه‏ خوارى را ناامن مى‏ سازد و هم دستگاه هاى مسؤول را به فکر چاره ‏جویى مى ‏اندازد و هم واقعیت هاى تلخى که تا دیروز در پیله غفلت و سکوت پیچیده شده بودند، عریان مى‏ کند و هم شهامت و جرأت طرح بسیارى از ناگفته‏ ها توسط افراد عادى به ‏وجود مى ‏آید، و خلاصه یک تحرک و هوشیارى ارزشمند اجتماعى را سبب مى ‏شود که مى‏ تواند منجر به بهبود اوضاع و حل نسبى مشکل شود.

 

مثال دیگر، مسأله کنترل جمعیت است. تا زمانى که نخستین گزارش تحقیقى اجتماعى در یکى از روزنامه‏ هاى عصر تهران درباره ضرورت و اهمیت کنترل جمعیت و مخاطرات بى‏ توجهى نسبت به این امر به چاپ نرسیده بود حتى بسیارى از دستگاه هاى مسؤول به خود اجازه طرح این مسأله و برنامه ‏ریزى لازم در این زمینه را نمى‏ دادند و از عکس ‏العمل هاى احتمالى مطرح شدن آن بیم داشتند، امّا زمانى که براى نخستین بار این موضوع در قالب یک سلسله گزارش تحقیقى با استفاده از نظریات برخى از فقها و علماى بلندپایه حوزه علمیه که از طریق گفت ‏وگو با آن ها به‏ دست آمده بود و نیز تحقیقات دامنه‏ دار دیگرى که در این زمینه صورت گرفت همراه با ارائه دیدگاه هاى صاحبنظران دانشگاهى و بررسی هاى آمارى و تجربى، گفت‏ و گو با مردم و جمع ‏آورى اطلاعاتى چند در این زمینه، مطرح شد، زمینه لازم براى آماده ‏سازى برنامه‏ هاى ملّى و اقدامات اساسى براى پیگیرى آن فراهم آمد و امروز شاهد به بار نشستن این برنامه و کاهش آمار رشد جمعیت و در نتیجه حرکت به سوى ایجاد تعادل در سیاستگذاری هاى اقتصادى و اجتماعى هستیم.

 

یک نمونه دیگر شناسایى و افشاى عملکرد شرکت هاى مخرب مضاربه‏ اى بود که چون موریانه به جان اقتصاد کشور افتاده بودند و در حال مختل ساختن نظام کار و تولید و اشتغال و تخریب پایه‏ هاى اقتصادى بودند و فرهنگ دلالى و احتکار و خریدوفروش هاى تورم‏ زا و انحصارى را دامن مى‏ زدند. این افشاگرى براى نخستین بار در قالب گزارش هاى تحقیقى صورت گرفت و با گزارش هاى تحقیقى و خبرى بعد که تا فروپاشى این شبکه مافیایى ادامه یافت به نتیجه رسید.

 

نمونه ‏هایى از این دست فراوانند و مى‏ توان ده ها و بلکه صدها صفحه را به یادآورى آنها اختصاص داد امّا براى پرهیز از اطاله کلام به ذکر همین چند مورد بسنده مى‏ شود.

گزارش از محل (مونوگرافى)

این قبیل گزارش ها معمولاً با هدف معرفى یک محل یا منطقه، ویژگی هاى اقلیمى و جغرافیایى، فرهنگ و سنن و آداب و رسوم آن، نحوه زندگى مردم و نکات برجسته‏ اى درباره منطقه، گذشته و تاریخچه، وضعیت فعلى و ارتباط و پیوند آنها با هم تهیه مى ‏شود. گاه نیز ترسیم فضاى جایى مثل موزه، بناى تاریخى، زیارتگاه، نمایشگاه یا… موردنظر است که از این طریق خواننده بدون آن که محل مزبور را دیده باشد مى ‏تواند آن را در ذهن مجسم کند و همراه گزارشگر و پابه‏ پاى او در مشاهدات و تجربیاتش شریک شود و سفرى ذهنى امّا ملموس به محل موردنظر داشته باشد.

در مورد این نوع گزارش ها چند نکته مهم قابل ذکر است:۱

۱- توصیف و فضاسازى و تصویرپردازى براى امکان تجسم بخشیدن به محل موردنظر در ذهن مخاطب، جاى ویژه ‏اى دارد و مستلزم هنرمندی هاى خاص است؛

۲- گزارش از محل نباید به توصیف صرف عناصر فیزیکى، مادى و غیرذی روح محدود شود بلکه شناختن و شناساندن هر محل و منطقه همراه با عناصر ذی روحش معنا و مفهوم پیدا مى‏ کند. این عناصر مشتمل بر مردمى هستند که در آنجا کار یا زندگى مى‏ کنند، رفتار و روحیات، اقتصاد و فرهنگ آنان و ارتباطشان با هویت منطقه یا محل مورد گزارش، تاریخ گذشته و حال و چشم ‏انداز آینده آن، ارتباط دادن عناصرى همچون ابنیه، آثار بر جاى مانده از روزگاران گذشته، تأسیسات و مراکز مختلف با واقعیت زندگى و روح جارى در آن، چه در گذشته و چه در زمان حال از عناصرى هستند که در این نوع گزارش به آنها پرداخته مى‏ شود. بنابراین گزارش از محل فقط به توصیف ساختمان، ظاهر تأسیسات، کوه و دشت و بیابان و… محدود نمى‏ شود؛

۳- ذکر تاریخچه حتى ‏الامکان نباید در شروع گزارش قرار گیرد زیرا گزارش را به ‏صورت مطلبى کهنه و تاریخى و مرده جلوه مى‏ دهد. بلکه باید در ارتباط و انسجام با بافت کلى گزارش و در جایى که روند موضوع و سبک مطلب اقتضا مى‏ کند مطرح شود. البته در گزارش هایى که به سبک تاریخى (ترتیبى) نوشته مى‏ شوند، گاهى اوقات شروع از گذشته تاریخى یک محل اجتناب‏ ناپذیر مى نماید امّا اگر این کار گزارش را کهنه و بى‏ روح جلوه ‏گر سازد بهتر است که گزارش به سبک دیگرى تنظیم شود و در پاره‏ اى از گزارش ها که تاریخچه گذشته یک محل یا منطقه باید در شروع گزارش آورده شود، بهتر است که این تاریخچه اولاً بسیار کوتاه ذکر شود و ثانیاً خیلى زود و به سرعت با یافته‏ ها و کشفیات جدید گزارشگر یا تصویر او از وضعیت حال محل تلفیق شود و ارتباط برقرار کند. چنین ارتباطى تقریباً در همه یا اکثریت گزارش هایى که از یک محل، مرکز یا منطقه نوشته مى‏ شوند باید وجود داشته باشد و خواننده بتواند مدام بین گذشته خاطره ‏انگیز آن محل با وضعیت فعلى آن ارتباط برقرار کند. به عبارت دیگر، خواننده باید بتواند در دهلیز زمان به جلو و عقب حرکت کند و تصویر کامل و زیبایى از منطقه به‏ دست آورد.

۴-ذکر مشخصات جغرافیایى محل یا ویژگی هاى فیزیکى آن حتى‏ الامکان نباید به‏ صورت مستقیم و مشابه متن کتاب هاى درسى نوشته شود. این مشخصات تا حد امکان باید در لابه ‏لاى توصیف ها و تصویرها و اطلاعات دیگرى که گزارشگر در گزارش خود مى ‏آورد به‏ صورت غیرمستقیم و به شکل هنرمندانه‏ اى مطرح شوند. مثلاً:

از نایین که ۲۵۰ کیلومتر در جهت شمال شرقى دور شوى و ده ها دوراهى و سه ‏راهى بى ‏تابلو را پشت سر بگذارى به جندق مى‏ رسى، در حالى که مدام دلهره داشته ‏اى که اگر ماشین از رفتن ماند چه خواهى کرد. در جایى که توفان شن به فاصله چند ساعت، تپه‏ اى را از زمین مى‏ کند، مسافرى را با خاک مومیایى مى‏ کند و آبادیى را به فراموشگاه تاریخ مى‏ سپارد، تک درختى مى ‏تواند نشان از زندگى باشد حتى بوته خارى یا نهال تاغى…

یا:

از خیابان هاى ,,شهر سنگى،، و حصار خانه‏ هاى آهنى و آجُرى میدان اوّل تهران‏پارس گذشته بودم و به کوچه‏ پس ‏کوچه ‏هاى شهر حلب رسیده بودم.

البته گاه ممکن است که مشخصات جغرافیایى محل یا منطقه به‏ وسیله گزارشگر به شکلى کاملاً مستقیم مطرح شوند امّا هنر گزارشگر این است که این بیان مستقیم را عالمانه، هنرمندانه و با چشم باز انتخاب کند و جاذبه‏ هاى آن از بیان غیرمستقیم هم بیشتر باشد.

به نمونه ذیل توجه کنید. در دو بند اشاره ‏اى به ویژگی هاى جغرافیایى و سوق ‏الجیشى محل مورد گزارش شده است. یک جا با استفاده از عناصر غیرجغرافیایى براى تشریح و ترسیم موقعیت واقعى محل با توصیف عناصرى از واقعیت زندگى، اقتصاد و امکانات اوّلیه اهالى و جاى دیگر با ذکر این جمله که «یک ‏بار دیگر جغرافیاى منطقه را توى ذهنمان مرور کردیم: …» و با آمیختن عناصرى بیش از بیان صِرف موقعیت جغرافیایى، نه تنها از جاذبه آن کاسته نشده بلکه افزوده هم شده است در حالى که بخشى از جغرافیاى منطقه به صریح ترین و مستقیم ‏ترین شکل مطرح شده است. (قسمتى از گزارش بشاگرد با تیتر: «حصیر مى ‏دهند و آرد مى‏ گیرند…»):

… راستى کجا بودیم؟ ازخودمان پرسیدیم. بعد کمى دوروبرمان را نگاه کردیم، یادمان آمد که بچه‏ هاى دیگر نصف راه را با لندرور ۱۵ روزه آمده بودند و نصف دیگرش را لندرور، هم حریف نشده بود. و حالا ما آمده بودیم که چکار کنیم؟ بپرسیم جمعیت تان چقدر است، چه دارید و چه مى‏ خواهید؟ اقتصادتان چگونه مى‏ چرخد، درآمدتان از کجاست و…؟ خوب جوابش معلوم است: «چندین‏ هزار نفریم که توى چندهزار کپر زنده! هستیم و هر ۵-۴ کپر در فاصله چند کیلومترى از هم، توى بیابان و هر جا که نخلى یا چاله آبى بوده، جمع شده‏ اند. بینمان چندصد جذامى هستند که به کوه زده‏ اند، خودشان از ما فاصله گرفته‏ اند و کسى چه مى ‏داند شاید فردا یا پس‏ فردا جذام به جان ما هم افتاد و شروع به خوردنمان کرد و شاید دفعه بعد که به اینجا بیایید ما هم به کوه زده باشیم یا بچه‏ هایمان از زهر عقرب و مار مرده باشند. راستى پرسیدید چه مى‏ خواهیم؟ اوّل ببینید چه داریم تا بفهمید چه مى‏ خواهیم.

اقتصادمان؟ حصیربافى؛ درآمدمان؟ حصیرفروشى؛ خریدارانمان واسطه‏ هاى بى ‏انصاف میناب و معامله پایاپایمان با آرد و غذاى اصلیمان خرما و یک‏بار باید همراهمان بیایید تا ببینید که چقدر حصیر مى‏ دهیم و یک کیسه آرد مى‏ گیریم و باید اینجا بمانید تا ببینید که بافتن این‏ همه حصیر چقدر سخت است».

انگار شناسنامه روستاییمان تکمیل شده بود، امّا نه، یک ‏بار دیگر جغرافیاى منطقه را توى ذهنمان مرور کردیم: استان هرمزگان، شهر میناب، بخش بیابان، دهستان «بشاگرد» نزدیکترین شهر، میناب و قاعدتاً نزدیک ترین بیمارستان، مدرسه یا مرکز خرید با فاصله چند هفته‏ اى از بشاگرد که تنها با شتر طى مى‏ شود و یادمان آمد که یک ‏ماه پیش که به اینجا آمده بودیم، اهالى پرسیده بودند چکار دارید، گفته بودیم که آمارگر جهادیم و براى تهیه شناسنامه روستایى آمده ‏ایم. با خوشرویى از ما پذیرایى کردند و بعد گفتند الان محرم و در این ماه ما جز عزادارى کار دیگرى نمى‏ کنیم، بروید یک‏ ماه دیگر بیایید…؛

۵- به‏ طور کلى، گزارش از محل، مثل سایر انواع گزارش باید آن چنان مکاشفه‏ گرانه و همراه با نوآورى و خلاقیت نوشته شود که حتى اگر کسانى قبلاً آن محل را یک یا چند بار هم دیده ‏اند، آنچه در گزارش آمده است، هم از نظر محتوا و هم به لحاظ شکل، برایشان تازگى داشته باشد و حس کنند که گزارشگر با چشمى دیگر محل را دیده و با دلى دیگر آن را یافته است؛

۶- در این قبیل گزارش ها باید آثار بازدیدها، دوندگی ها و تلاش هاى گزارشگر، نفس ‏زدن هاى او در راه‏ پله‏ هاى قلعه تاریخى که در واقع نفس زدن هر بازدیدکننده ‏اى است و خلاصه نتایج تقلا و تکاپوى او، براى خواننده کاملاً محسوس و ملموس باشد. بنابراین اطلاعات آرشیوى که جمع ‏آورى آنها نیازى به حضور گزارشگر در محل ندارد نباید در گزارش برجسته و اصل باشد، نباید خواننده احساس کند که گزارشگر پشت میز خود نشسته و گزارش را نوشته و فقط سفرى ذهنى به منطقه داشته است.

به‏ طور کلى تک‏نگاری ها اگر عمیق‏ تر و موشکافانه ‏تر و عالمانه‏ تر، همراه با تجزیه و تحلیل دقیق و علمى نوشته شوند، مى‏ توانند ظرفیتى بیش از یک گزارش مطبوعاتى داشته باشند و در قالب کتاب هاى مرجع منتشر شوند؛

خارک دُر یتیم خلیج ‏فارس، اورازان، یزد شهر بادگیرها و ده ها کتاب مشابه دیگر در واقع نوعى گزارش جامع و مبسوط از محل با ویژگی هایى هستند که در این مبحث از آنها یاد شد.

ادامه دارد …

منبع: اداره‌ی مطبوعات و تبلیغات ، فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی

گردآوری‌شده توسط شبکه پذیرش آگهی

شبکه پذیرش آگهی

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟

میانگین امتیازات: ۰ / ۵. تعداد امتیازات: ۰

به این خبر امتیاز دهید

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید?
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *